لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل : word ( قابل ویرایش و آماده ی پرینت )
تعداد صفحه : 5
فهرست
مقدمه
دوران اولیه زندگی و حرفه ای
توانایی علمی خیام
خیام ریاضیدان
شعرهای خیام
نمونه ای از رباعیات خیام
تدریس
وفات
مقدمه
عمر خیام یکی از بزرگترین ریاضیدانان و ستارهشناسان قرون وسطی است. او به عنوان فردی که قبل از دوران مدرن، مهمترین مقالات در زمینهی جبر را نوشته است شناخته میشود. این امر به مقالهی او دربارهی نمایش مشکلات جبری بر می گردد که در آن، او با تقاطع دادن یک هذلولی و یک دایره، روشی هندس برای حل معادلات درجه سه را کشف کرد. اهمیت خیام به عنوان یک فیلسوف و معلم، و تعداد معدود کارهای فلسفی باقی مانده از او، نسبت به نوشتههای علمی و شعرهایش توجه کمتری را به خود جلب کرده است.
************************************************************
***برای دانلود این تحقیق به پایین همین صفحه رفته ، پس از پرداخت مبلغ میتوانید آن را دریافت کنید***
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:24
خیام نیشابوری
اندیشههای فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری):
خیام و حافظ و اپیکوریسم:
خیام: کافر شرابخوار یا...؟
رباعیات خیام
یزیدی گری همان اپیکوریسم
درنگی دیگر بر اندیشه فیلسوفانه خیام
فلسفهی اپیکوری و رواقی
رواقیان و مفهوم حق طبیعی
خیام: کافر یا حکیم
فردوسی و نوعی فلسفه اپیکوری:
فردوسی یک نوع عدم تعلق به دنیا و نوعی فلسفه اپیکوری متعالی دارد که به «پندهای سلیمان» میماند و ارزشهای جاودانی شاعر، که همراه با عواطف انساندوستانه و نرمی طبع خاص و با ترکیبی زیبا و جالب در شاهنامه به چشم میخورند، آثار متفکران بزرگ هند را به یاد میآورد. علاقه آرنولد به شاهنامه ، و به ویژه به داستان رستم و سهراب، ناشی از شرحی بود که سنت بوو بر ترجمة ژول مول از شاهنامه نوشت. در اینجا، اشاره به برخی دیگر از مترجمان اروپایی شاهنامه بیفایده نیست. سرویلیام جونزازاولین شرقشناسانی بود که به ترجمة داستان رستم وسهراب به سبک تراژدیهای یونانی روی آورد. اندکی بعد جوزف چمپیون (Joseph Champion) بخشهایی از آغاز
شاهنامه را به شعر ترجمه کرد و به سال 1875 در کلکته به چاپ رسانید. سبک شعری او بیشتر تقلیدی بود از شاعر بزرگ انگلیس الکساندر پوپ که ایلیاد هومر را به انگلیسی به نظم درآورده بود. از مترجمان دیگر شاهنامه باید به جیمز اتکینسن اشاره کرد که بیشتر از چمپیون با ادبیات فارسی آشنایی
داشت. او در سال 1814 داستان «رستم و سهراب» را به انگلیسی به نظم درآورد و در 1832 نیز خلاصهای از شاهنامه را در ترکیبی از نظم و نثر به همان زبان ترجمه کرد. اتکینسن همانند بسیاری از علاقهمندان به ادبیات شرق معتقد بود که «آثار بزرگ شرقی قابل توجه و از جهات گوناگون نظیر آثار کلاسیک غرباند.» از همین رو، وی به یافتن وجوه تشابه بین شاهنامه و نوشتهها و سرودههای کلاسیک اروپایی پرداخت. به عنوان نمونه، ابیات زیر از شاهنامه را در وصف زیبایی تهمینه ترجمه کرده و همراه با شرح گستردهای دربارة آثار مشابه شاعرانی چون هومر، ویرژیل، آناکرئون و شکسپیر انتشار دادهاست
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:7
فهرست:
زندگی نامه خیام
حجهٔالحق، حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم خیام نیشابوری از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران دراواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است.قدیمی ترین مأخذی که در آن از خیام نام برده شده، چهار مقاله نظامی عروضی است.
حجهٔالحق، حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم خیام نیشابوری از حکما و ریاضی دانان و شاعران بزرگ ایران دراواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است.قدیمی ترین مأخذی که در آن از خیام نام برده شده، چهار مقاله نظامی عروضی است. خلاصه ی سخن نظامی درباره وی آن است که: به سال ۵۰۶ در بلخ به خدمت خواجه امام عمر خیام رسید و در میان مجلس عشرت از وی شنید که می گفت «گورمن در موضعی باشد که هر بهاری شمال بر من گل افشان می کند» و چون در سال ۶۳۰ به نیشابور رسید چهار سال بود که از وفات اومی گذشت. و نیز درباره ی اختیار او در نجوم حکایتی دارد.بعد از نظامی عروضی، ابوالحسن علی بن زید بیهقی صاحب تتمهٔ صوان الحکمهٔ، که خود، خیام را در ایام جوانی ملاقات کرده بود، شرحی مفصل درباره عمربن ابراهیم خیام دارد. خلاصه سخن وی درباره خیام چنین است: الدستور الفیلسوف حجهٔالحق الخیام در نیشابور ولادت یافته و نیاکان او هم از آن شهر بوده اند و او خود تالی ابوعلی در اجزاء علوم حکمت بود جز آنکه خویی تند داشت. ذکاوت او چندان بود که در اصفهان هفت بار کتابی را خواند و حفظ کرد و چون به نیشابور بازگشت آن را املاء نمود و بعد از آنکه املاء او را با نسخه اصل مقابله کردند بین آنها تفاوت بسیار ندیدند. وی در تصنیف و تعلیم ضنت (بخل در تعلیم) داشت و من از او تصنیفی ندیده ام مگر کتابهای : مختصر فی الطبیعیات، رسالهٔ فی الوجود، رسالهٔ فی الکون و التکلیف ... اما در اجزاء حکمت از ریاضیات و معقولات، آگاه ترین کسان بود. روزی امام حجهٔالاسلام محمد الغزالی نزد او رفت و از او سؤالی در تعیین یک جزء از اجزاء قطبی فلک کرد. اما عمر در جواب او سخن را به درازا کشاند لیکن از خوض در موضع نزاع خودداری کرد، و این خوی خیام بود، و به هر حال سخن او چندان طول کشید تا نیمروز فرا رسید و مؤذن بانگ نماز در داد. امام غزالی گفت: «جاء الحق و زهق الباطل!» و از جای برخاست. روزی در ایام کودکی سنجر که وی را آبله دریافته بود، امام عمر به خدمت او رفت و بیرون آمد. وزیر مجیرالدوله از وی پرسید: او را چگونه یافتی و به چه چیز علاجش کرده ای؟ امام گفت: این کودک مخوف است! خادم حبشی این سخن را بشنود و به سلطان رساند. چون سلطان از آبله برست ، بغض امام عمر را به سبب آن سخن در دل گرفت و هیچگاه وی را دوستش نمی داشت. در صورتی که سلطان ملکشاه او را در مقام ندما می نشاند و خاقان شمس الملوک در بخارا بسیار بزرگش می داشت و خیام با او بر تخت می نشست. آن گاه بیهقی حکایتی از امام عمر مربوط به روزی که در خدمت ملکشاه نشسته بود و همچنین داستان نخستین ملاقات خود را با خیام و دو سوالی که خیام درباره یکی از ابیات حماسه و یک موضوع ریاضی از او کرده بود