امام سجاد (عَلیهِ السّلام) ، چهارمین پیشوای شیعه و ششمین آفتاب آسمان عصمت و طهارت است که در بحرانی ترین شرایط تاریخ اسلام عهده دار امر امامت امر گردید و قافله اسلام را از تاریکی های دوران حکومت بنی امیه به سلامت عبور داد و شیعه را از نابودی مصون داشت .
امام سجاد (عَلیهِ السّلام) در روزگاری می زیست که همه صدا ها خاموش شده بود و امویان دارهایی را که برافراشته بودند همچنان نگه داشته و خون های مطهری را که ریخته بودند نمی شستند تا درس عبرتی باشد برای همه آنان که هنوز نفسی در سینه دارند و زمزمه ی زیر لب ، تا مبادا لب به سخن بگشایند و دودمان اموی را بر باد دهند .
آری ، امام سجاد (عَلیهِ السّلام) در چنین روزگاری قافله سالار راهیان نور شد . قافله ای که ضربات سهمگینی بر پیکرش وارد شده و امویان این قافله را نابود شده می پنداشتند .
وقتی نگذاشتند که امام سجاد (عَلیهِ السّلام) ، بعد از واقعه عاشورا ، ندای حقیقت را بر فراز منبر جدش رسول الله (ص) فریاد کند آن امام همام در دل شب با دعا و نیایش ، عالی ترین روز دینداری و حق طلبی را به یارانش ابلاغ کرد . و باران نیازهای شبانه اش ، صحیفه ای از معارف و رهنمود ها و درس ها تدارک دید و با سجده های طولانی اش قیامها را شکل بخشید .
زمانی که دشمن اجازه نداد او درمیان یارانش و در جمع پیروانش حضور علنی داشته باشد ، آن حضرت با خلوت خویش جمع امویان را ضعیف ساخت و آرامش آن ها را بر هم زد ! به راستی که امام سجاد (عَلیهِ السّلام) محراب نیایش را میدان مبارزه با سیاست ها و تبلیغات امویان تبدیل کرد و از دعا که نرم ترین شیوه گفتاری است حربه ای برنده علیه دشمنان دین و منکران ولایت پدید آورد . او در مجلس یزید که خونخوارترین و بی رحم ترین بیدادگاه تاریخ بود با چنان شهامت و شجاعتی از حریم شهیدان کربلا دفاع کرد که نجوای سخنانش برای همیشه در گوش زمان و تاریخ باقی ماند.
امام سجاد (عَلیهِ السّلام) ، در آن مجلس و نیز در بقیه عمر خویش با منش و رفتار خود برای همه ی دشمنان به اثبات رسانید که در حلم ، علم ، فصاحت ، شجاعت مانند اجداد طاهرینش سرآمد خلق است . از آن پس هرگاه صدای نیایش امام سجاد(عَلیهِ السّلام) بلند می شد همه درد ها و رنجهایی که از سوی غاصبان ولایت و خلافت بر خاندان عصمت رفته بود پدیدار می گشت .
از نوای گرم و مهربان دعاهایش چیزهایی زیادی می توان دریافت ، ندای توصیه ی رسول خدا (ص) ، صلابت امیرالمونین علی (عَلیهِ السّلام) و رنجهای حسن بن علی (عَلیهِ السّلام) و مظلومیت های حسین (عَلیهِ السّلام) سالار شهیدان کربلا .
و اکنون به شناخت ابعاد وجودی آن زینیت بخش تقوا پیشگان می نشینیم . بدان که امید که مائده امداد های الهی ، در این مسیر یاری و توانمان بخشد .
فصل اول
بیوگرافی مختصری از زندگی امام سجاد (عَلیهِ السّلام):
این فصل شامل ولادت ، کنیه و القاب ، مادر و همسر و فرزندان و دوران کودکی ، نوجوانی و جوانی امام (عَلیهِ السّلام) می شود . در کل زندگینامه امام سجاد (عَلیهِ السّلام) را به صورت خلاصه ذکر کرده ایم .
فصل دوم
تبین نقش امام سجاد (عَلیهِ السّلام) در عاشورا که به برکت امام حسین (عَلیهِ السّلام) به سوی کربلا ، بعد از آن به بیماری امام (عَلیهِ السّلام) که نقش زیادی در زنده ماندن امام سجاد (عَلیهِ السّلام) در واقعه عاشورا داشت که آن یک تقدیر الهی برای استمرار امامت در جامعه اسلامی بود اشاره کرد . و رنج و مصیبت هایی که امروزه در روز عاشورا بر امام سجاد (عَلیهِ السّلام) وارد شده حضور آن حضرت در قتلگاه پرداختیم .
فصل سوم
بررسی نقش امام سجاد (عَلیهِ السّلام) در اسارت :
در اینجا همراه می شویم با کاروان اسراء و با کاروانسالار آن ، امام سجاد (عَلیهِ السّلام) و با آن بزرگوار منزل به منزل می رویم و حوادث آن دوره را ورق می زنیم . در کوفه شهر مردمان حیله و ریا و در شام در مجلس یزید ، خونخوارترین و ستمکارترین عنصر تاریخ در مدینه شهر رسول خدا ، شهر نور.
فصل چهارم :
دعا و مناجات امام (عَلیهِ السّلام) بررسی عبادت های امام سجاد (عَلیهِ السّلام) ، بیان خضوع و فروتنی امام سجاد (عَلیهِ السّلام) و حضور قلب آن حضرت در نماز و بیان نمونه هایی از عبادت های آن حضرت
فصل پنجم
توضیحی پیرامون صحیفه سجادیه :
همان کتابی که انجیل اهل بیت و زبور آل محمد لقب گرفت . در این فصل ابتدا تعریفی از
صحیفه سجادیه آورده ایم و به شرح های نگاشته شده بر صیحفه و سند و رجال آن پرداختیم و در ادامه امتیازات صحیفه سجادیه را متذکر شده ایم و در نهایت ابعاد صحیفه را ذکر کرده ایم
فصل ششم :
با چه سیاستی امام سجاد (عَلیهِ السّلام) از عاشورا به نفع اسلام استفاده کرد :
در این فصل به پیام رسانیها و سیاست امام سجاد (عَلیهِ السّلام) در زنده نگه داشتن یاد عاشورا را
اشاره کردیم . امام به دلیل اینکه واقعه عاشورا از اذهان پاک نشود ، به افشاگری و بیان علل قیام امام حسین (عَلیهِ السّلام) می پرداخت .
فصل هفتم
سیاست امام سجاد (عَلیهِ السّلام) با حکومت های وقت :
امام سجاد (عَلیهِ السّلام) با یزیدبن معاویه بن یزید ، مروان بن حکم ، عبدالملک بن مروان ، ولید بن عبدالملک هم عصر بود . با هریک از این حاکمان و ویژگی های حکومتی آن ها را به صورت جداگانه توضیح دادیم و در مورد واقعه اسفبار حره ، هجوم یزید به مکه و فتنه ابن زبیر و برخورد امام سجاد (عَلیهِ السّلام) با هریک از این ها مطالبی را در این فصل گنجاندیم
این مقاله به صورت ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 138صفحه آماده پرینت می باشد
چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد
مقالات را با ورژن office2010 به بالا بازکنید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 20
فهرست مطالب:
مسجد امام (جامع عباسی)
کیفیت معماری سازندگان بنا مشخصات بنا تزتینات بنا میدان نقش جهان مشخصات و مختصات تاریخچه
پیش از صفویهصفویهقاجاریهابنیه پیرامونی موجود
مسجد جامع عباسیابنیه پیرامونی تخریب شده
تاریخچه کارکرد
کارکرد امروزین
اهمیت مسجد جامع
مسجد جامع در ایران
مسجد شیخ لطفالله
مسجد امام (جامع عباسی)
نمای مسجد امام از میدان نقشجهان
مسجد امام یا مسجد شاه که به مسجد جامع عباسی نیز شهرت دارد یکی از مساجد میدان نقش جهان اصفهان است که در طی دوران صفوی ساخته شد و از بناهای مهم معماری اسلامی ایران بهشمارمیرود. این بنا شاهکاری جاویدان از معماری، کاشیکاری و نجاری در قرن یازدهم هجری است.
این مسجد که در ضلع جنوبی میدان امام قرار دارد در سال ۱۰۲۰ هجری به فرمان شاه عباس اول در بیست و چهارمین سال سلطنت وی شروع شده و تزئینات و الحاقات آن در دوره جانشینان او به اتمام رسیده است.
معمار مهندس آن استاد علیاکبر اصفهانی و ناظر ساختمان محبعلی بیک الله بودهاند. و خوشنویسانی چون علیرضا عباسی، عبدالباقی تبریزی، محمد رضا امامی، محمد صالح امامی در آن کتیبهنگاری کردهاند.
موقعیت: ضلع جنوبی میدان امامسال تأسیس: ۱۰۲۰ (قمری) (دوره شاه عباس اول)معمار: استاد علی اکبر اصفهانی و ناظر ساختمان محب علی بیک اللهخطاطان: علیرضا عباسی، عبدالباقی تبریزی، محمد رضا امامی، محمد صالح امامیکیفیت معماری
این بنا نمایانگر اوج یک هزار سال مسجد سازی در ایران است. سنتهای شکلدهی، آرمانها، شعایر و مفاهیم دینی، نقشه که از انواع قدیمیتر و سادهتر بهآرامی کمال یافته، عناصر بزرگ ساختمانی و تزیینات همه در مسجد شاه با عظمت و شکوهی که آنرا در شمار بزرگترین بناهای جهان قرار داده، تحقق و یگانگی یافته است.
تمام مسجد دارای تناسبی شاهانه است و بر شالودهای وسیع بنا شده. قوس نیمگنبد سر در خارجی در میدان ۲۷ متر بلندی دارد و بلندی منارهها ۳۳ متر است. منارههای بالای شبستان از آن هم بلند تر است، در حالی که گنبد روی آن بالاتر از همه قرار گرفته. جلوخان، که خود تقریباً ساختمانی است، حالتی دعوت کننده دارد که جمعیت بیرو ن را به پناه، امنیت و تجدید قوا در مسجد فرا می خواند.
نمای حیاط به دالانها، طاقچهها، تودههای مقرنسهای روشن و نوارهای درازی از کتیبههای سفید درخشان آراسته است و سراسر آن از کاشیهای معرق الوان پوشیده شده که مایههای آبی بر بالای پوشش زیرین مرمر با مایههای طلایی مستولی است.
دوقابی که در دو طرف مدخل واقع شده طرح سجاده را دارد که نمازگزار بر آن نماز می خواند. در فاصلهای بیشتر حجم جالب توجه این نما، که گاه بر اثر رنگ آبی درخشانش حالتی تقریبا اثیری پیدا میکند، کاملا بر میدان مسلط است و در تضاد با کاخ برازنده شاهی، برتری خیرهکننده دین را بر قدرت دنیوی و اهمیت اساسی دین را در زندگی شهر نشان میدهد.
جلوخان رو به شمال است، همچنانکه ضرورت میدان بوده، ولی از آنجا که محراب می باید رو به قبله باشد (یعنی شمال شرقی به جنوب غربی) برای جلوگیری از قناس شدن سلیقه و دقت زیادی لازم بود. این مشکل با موفقیت حل شده. شخص از جلوخان وارد دهلیزی عالی میشود که از ویژگیهای بناهای تاریخی ایران از زمانها قدیم بوده است. این دهلیز مدور است و از این رو هیچ جهتی ندارد و میتواند مانند پاشنهای باشد که محور بنا بر روی آن بچرخد. دهلیز رو به طاق بلند ایوان شمالی باز میشود و از عمق تاریک آن انسان ناگهانم حیاط روشن از آفتاب را میبیند. در آن سوی حیاط سر در وسیع شبستان قرار دارد، دروازهای به جهان دیگری از شکوه و قدرت متمرکز.
اگر شکوه رنگ و عظمت صحنه سر در و گنبد قبلا خیره کننده بود، تکرار خیره کننده بود، تکرار خوش آهنگ عناصر ساختمانی، طاقنماهای متقارن، ایوانهای متعادل، آرامش حوض بزرگ وضو و اثر یکدست کننده رنگی فراگیر که بر همه جا گسترده، گنبد حالتی برازنده و گیرا و اندکی پیازی شکل، بر ساقه بلندی قرار گرفته، ساده و دارای طرحی بسیار روشن و گویاست، بی آنکه هیچگونه پشتبند یا حمال داشته باشد.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:42
تفاوت حکومتهای سلطنتی و جمهوری
در ادبیات سیاسی، چند نوع حکومت معرفی میکنند. یکی حکومت سلطنتی است که معمولاً با وراثت به حاکم بعدی منتقل میشود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران چنین رژیمی در کشور حاکم بود. این سلطنت تا مدتها مطلقه بود، یعنی سلطان به صورت مستقل تصمیم میگرفت و هیچکس نمیتوانست در کار او دخالت کند؛ ولی بعد از انقلابکبیر فرانسه و سایر انقلابهای آزادیخواهانه، اختیارات سلطان به صورتهای مختلف محدود شد.
نوع دیگر حکومت، جمهوری است؛ یعنی خود مردم در تعیین حاکم دخالت دارند. در عالَم، دهها نوع جمهوری داریم. حکومت چین یک میلیارد و چند صد میلیون نفر جمعیت را اداره میکند و کمونیستی است، ولی جمهوری خلق چین نام دارد؛ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم مجموعهای از جمهوریها بود؛ این جمهوریها خودشان هم با یکدیگر تفاوت داشتند و هر جمهوری قوانین مخصوص خودش را داشت.
عامل مؤثر در مفهوم جمهوریت
بعضی جمهوریها ریاستی است که مردم در آن مستقیم رئیس حکومت را انتخاب میکنند و برخی دیگر، پارلمانی است؛ یعنی ابتدا مردم نمایندگان مجلس را برمیگزینند و سپس حزب غالب در مجلس، رئیسجمهور را تعیین میکند. در هندوستان رئیسجمهور نقش چندانی در مدیریت حکومت ندارد و بیشتر کارها بر عهده نخستوزیر است؛ اما در همسایگیاش پاکستان، رئیسجمهور نقش مؤثری در مدیریت حکومت دارد.
اینها همه نشان میدهد تنها عامل مؤثر در مفهوم جمهوریت این است که مردم نقشی در تحقق حکومت و تعیین حاکم داشته باشند؛ خواه بیواسطه و خواه باواسطه. بیواسطه مثل جمهوریهای ریاستی و باواسطه مانند جمهوریهای پارلمانی.
وجه تمایز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
در این میان برخی از جمهوریها پسوندهایی با خود دارند، مثل: جمهوری دموکراتیک، جمهوری اسلامی و.... پاکستان و موریتانی، «جمهوری اسلامی» هستند و این پسوند برای آنها جنبه تشریفاتی دارد. فقط جمهوری اسلامی ایران است که با پسوند خود، میخواهد ماهیت حکومتش را تعیین کند.
قانون اساسی همه جمهوریها و سلطنتیها، یک اختلاف روشن با قانون اساسی ایران دارند: در ایران، «ولایت فقیه» داریم که ملیگراها همیشه با آن مخالف بودهاند. در خبرگان قانون اساسی هم نمایندگان سرسخت ملیگراها اصلاًً با گنجاندن واژه ولایتفقیه در قانون اساسی مخالف بودند، ولی اکثریت قاطع اصرار داشتند که باید مسئله ولایت فقیه مطرح شود.
با وجود رئیس جمهور، آیا ولایت فقیه یک مقام تشریفاتی است؟
گاه این سؤال طرح میشود که با وجود رئیسجمهور، ولیفقیه چه نقشی دارد؟ تبلیغاتی که از خارج صورت میگیرد و در داخل هم کسانی آن را دنبال میکنند، به این سمت است که مقام رهبری تضعیف و سرانجام حذف شود. سرّ اینکه در قانون اساسی، مقامی جدا از جمهوری و بلکه فوق رئیس جمهوری، در نظر گرفته شده است، چیست؟
فرمت فایل:word
تعداد صفحات:47
پیش در آمد :
دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست
طبق روایت های مختلف از آدم (ع) تا خاتم (ص )یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر ) است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه اعمالی را انجام نمیدهد تا به لذت های آنی خود برسد. همانطوریکه هابیل برای حس برتری جویی و خود خواهی و هوا و هوس خود برادرش هابیل را می کشد و این اولین خونی است که بر روی زمین ریخته می شود . اما پیامبران و ائمه و اولیا آمده اند . تا انسان را که ( اشرف مخلوقات ) است به مکارم اخلاقی برسانند وبه همین دلیل بیشتر روی تهذیب نفس انسانها کار کرده اند اما باید توجه داشت که در درون انسان دو نیروی متضاد اهریمنی وخدایی به طور فطری قرار داده شده است که همیشه این دو نیرو با هم در جدال و کشمکش هستند و این انسان است که باید به تقویت نیروی درونی خود بپردازد تانیروی اهریمنی را وادار به عقب نشینی کند بدین گونه میدان دید و وسعت عملیاتی نیروی خدایی بیشتر میگردد وچنانچه این پیشرفت و روند ادامه داشته باشد ، نیروی اهریمنی بصورت زندانیای در می آید که در غل و زنجیر نیروی خدایی اسیر میگردد ولی به محض اینکه انسان از جاده راستی و درستی منحرف گردد ، نیروی اهریمنی قوی گشته و غل و زنجیر را از هم گسسته و به مرکز فرماندهی نیروی خدایی یعنی عقل نزدیک می گردد و آن را مورد حمله و تهاجم قرار می دهد و آنقدر این حمله را ادامه می دهد تا انسان را مسخر خود کند تا از اینجا به بعد است که دیگر انسان هر روز و هر روز به گمراهی و کجروی بیشتر تمایل پیدا می کند و از نیروی خدایی خود فاصله گرفته و خویشتن خود را گم می کند و سرانجام بدی بر تمام وجود او حاکم گشته و او را درکام خود فرو می برد . تا به ورطه هلاکت و نیستی سوق دهد و به همین دلیل است که پیامبران و ائمه و اولیا را می فرستد که دراین راههای پرخوف وخطر ، دست گیر رهروان راه حقیقت و یا دیگر سالکان وادی طریقت باشند تا انسانها را با چراغ هدایت و روشنگر و بیدار کننده خود به راه درست و مستقیم بکشانند .
چه اگر این فرستادگان و برگزیدگان ودوستان خدا نبودند ، جهان یکباره به دست بشر نابود و معدوم می شد و آثاری از انسان و انسانیت باقی نمی ماند . باید این برگزیدگان باشند ، تاپیروان و سالکان وادی معرفت را به سرمنزل مقصود هدایت برسانند چنانچه گفته اند :
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
و آدمی بعد از پیامبران و ائمه نیاز به اولیاء ، راهبر ، ولی، هادی و مرشد دارد .
مثل انسان و اینها مانند سفر دریایی و کشتی است . چون اینها دریای عرفان و بحر بی پایان دانش و بینش و حکمت ومعرفت معنوی را طی کرده اند و به قله رفیع وادی بیکران طریقت وسیر وسلوک روحانی و مرتبه کمال و سعادت انسانی رسیده اند وانسانها برای این سفر در دریای معرفت و شناخت نیاز به کشتی دارند و سفر دریا بدون کشتی امکان پذیر نیست ،اما این کشتی همان راهبر یا شیخ وهادی ومرشد می باشد . و این پیر یا مرشد است که باعث بی خطر شدن سفر در دریای پر تلاطم و طوفانزای زندگی انسان می شود و با صبر و متانت و وقار خود لنگر کشتی را به ساحل نجات می اندازد و انسان را به سلامت در ساحل خوشبختی پیاده می کند .
انسانها هم باید معتقد باشند که برحسب «قاعده لطف» خداوندی در هر عصر و زمان باید افرادی ممتاز از اولیاء و برگزیدگان وجود داشته باشند تا این برگزیدگان بر حسب وظیفه کشتی نجات انسانها باشند و مایه ومیزان شناخت اهل هدایت از ارباب ضلالت بشوند و امر بر انسانها مشتبه نشود ، که خود را فراموش کنند و از جاده راستی و درستی منحرف گردند .
همانطوری که فرعون و همه فرعونیان تاریخ در وهم افتاده و ادعای خدایی کرده و میکنند و هر گونه ظلم و ستم را به ملت های خود روا داشته و می دارند و اما فرعون به عنوان نماد و مظهر پلیدی و زشتی در تاریخ ثبت گردیده است و می بینیم که چه ظلم ها وستم ها که برقوم بنی اسرائیل کرد و هیچگونه ترس و پروایی نداشت و هر چه بیشتر می کشت حس خونخواری و خونریزی او بیشتر می گشت وخداوند هم سالیان سال او را به مال وجاه و قدرت مورد آزمایش قرار داد،ولی فرعون هر چه بیشتر غرق در فساد و گمراهی شد . تا اینکه به دستور خداوند موسایی برای از بین بردن تمامی قدرت و عظمت او قیام نمود و دیدیم که چگونه او را به خواری وذلت انداخت و سرانجام او و یارانش ومزدورانش را در رود نیل غرق کرد .
این داستان و داستانهای دیگر در قرآن نشانه ایست که انسان از خواب غفلت بیدار شده و چشم باز کند و حقایق هستی را دریابدو مطابق با جهت نظام هستی راه تکامل را پیموده و به سعادت واقعی و خوشبختی کامل نایل گردد .
ولی کو گوش شنوا و چشم بینا که بتواند از این داستانها پند و عبرت بگیرد و آنها را سرلوحه زندگی خود قرار دهد و به قول مولانا :
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
فرعون مشتی از خروار است و تنها او نبود و نخواهد بود که چنین کرد . بلکه فرعونیان کوچک وبزرگ در طول تاریخ بوده و هست و خواهد بود چرا که انسانها تا به خویشتن خویش باز نگردند وخود را نشناسد چنین خواهد بود و این فرمایش رسول اکرم (ص )که :
«من عرف نفس فقد عرف رب» مصداق میکند . چون انسان تا به خودشناسی وتهذیب نفس خود توجه نکند ، امکان ندارد به خدا و اولیا و فرستادگان روی بیاورد و همین امر هم باعث می شود که انسان به نیروهای خدایی خود روی نیاورد . و در نتیجه نیروهای اهریمنی بر اوغالب شده و تمام قدرت و اراده را از انسان سلب کرده و او را به خود پرستی و مال پرستی وادار می کنند . و از اینجاست که انسان به گمراهی و سرکشی و عصیان دچار می شود . پس باید موسایی باشدو بیاید و گوساله پرستان سامری و بت پرستان و زراندوزان را نابود کند ،
تا انسانها به خود آیند و به خود شناسی و تقویت نیروهای خدایی خود بپردازند و بدانند که در هر زمان نیاز به راهبر و رهبر دارند . تا به نابودی و نیستی و گمراهی کشیده نشوند. والا تاریخ چیزی جز تکرار روزها نیست و نبوده و نخواهد بود. ناگفته نماند که انسانها باید بیدار و هوشیار شوند و از تجربه ها وزندگی گذشتگان استفاده کنند . تا به دام شیاطین که در هر زمان به هر شکلی نو وجدید انسانها را به بت پرستی به شیوه تازه وادار می کنند ، نیفتند . زیرا که شناخت راه از بیراه در دنیای امروز به قدری مشکل می باشد که گاهی بعضی از سالکان راه طریقت نیز دچار وهم وخیال شده واز نیمه راه باز می گردند و دست از مبارزه وجهاد برمی دارند وتن به هزار پستی وزبونی می دهند ، تا به لقمه نانی دست یابند وبه زندگی فلاکت بار چند روزه و بی ارزش دینوی خود ادامه دهند . این ماجرا را در رسیدن مرغان منطق الطیر به خوبی مشاهد میکنیم و می بینیم که مرغان برای رسیدن به کوه قاف وسیمرغ چگونه در میان راه تاب و توان خود را از دست می دهند و حتی به هلاکت می رسند و بعضی از آنها به چه پستی و زبونی تن میدهند وتنها سیمرغ به راهبری هدهد می تواند خود را به کوه قاف رسانده و چهره حق و محبوب و معشوق را در خود مشاهده کنند و جلو ای از نور حق شوند .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:6
بیوگرافی و زندگینامه
پس از شکست علویان از سامانیانو کشته شدن داعی کبیر مدت 13 سال طبرستان در دست فرمانبرداران سامانیان بود .سپس داعی حسن بن علی ، معروف به ناصر کبیر، ( از نوادگان امام زین العابدین ) سامانیان را در طبرستان مغلوب ساخت . جستان که با ناصر بیعت نمود و به یاری او شتافته به خون خواهی محمدبن زید ، سامانیان را شکست داد.ناصر کبیر در سال 290 هجری قمری چون با جستان به دیدر آنجا به ارشاد و نشر اسلام در میان دیلمان و گیلان پرداخت و چون خود شیعه زیدی بود و یکی از دانشمندان و مولفان زیدی محسوب می گشت به ترویج زیدیه پرداخت . دعوت ناصر پیشرفت کرده و انبوهی از دیلمیان و گیلانیها اسلام و مذهب زیدی را پذیرفتند. ناصر کبیر در سال 301 هجری قمری با گروه انبوه خود دژ باستان چالوس را که در زمان سامانیان در برابر دیلمیان ساخلو گاه بود ، ویران کرده . قدر مسلم این است که مردم طالقان پس از سال 290 هجری قمری مذهب زیدی داشته و تحت تاثیر ناصر کبیر اسلام در این خطه نیز رواج یافت . پس از آنکه علویان گیلان و طبرستان رو به ضعف نهادند ، بعضی از سرداران ایشان که یکی لیلی بن نعمان و دیگری ماکان بن کاکی و اسفاربن شیرویه و مرداویچ پسر زیاد و علی بویه نام داشتند ، هریک قدرتی یافته در ناحیه ای حکومت کردند.
سید ابو محمد حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر اشرف بن امام زین العابدین(ع)، چهارمین سید علوی است که در طبرستان به زمامداری نایل آمد.